Freitag, 28. Dezember 2007

روزی که یزد، از كانونهای زرتشتیانیسم، به دست عرب افتاد


روزی که یزد، از كانونهای زرتشتیانیسم، به دست عرب افتاد
چه دردناک و ناراحت کننده است حقیقت امروز و حقیقت دیروزها در دوران نه چندان دور بخاطر نداشتن آکاهیهای کامل از تاریخمان همیشه از هویت خود دور بودیم

و حتی نمی دانستیم دوست و دشمن ما کیست!

اما امروز خود حقایق تاریخ را می خوانیم و در می یابیم که ایران سرزمین مادری ما بسیار زخم خورده است و به جای به منجلاب کشیدنش به هر دلیل روحی روانی و اقتصادی باید آبادش کنیم و مرحمی بر این همه دردو مرضی باشیم که چون درد نا علاج به جان مملکت ما افتاده است, هم میهنان من همه ما از یک طریقی دلی شکسته و خسته داریم و یا مشاکل خانوادگی یا اقتصادی که در همه دنیا گریبان گیر همه است

اما تمام مشکلات یا درد و غصه های خود را از چشم ایران می بینیم و حتی یک لحظه در خلوت خود فکر نمی کنیم که ایران را من و شما ساختیم و خواهیم ساخت خودش به خودی خود دگرگون نشده است.

آیا به جای بی هویت شدن و پوچ گرایی بهتر نیست که سر و سامانی به خود و سپس به خانواده بزرگتر هم میهنان خود بدهیم؟ بهتر نیست که به هر جای دنیا که سفر می کنیم به جای بد گویی از ایران از استعمار تاریکی و زور تحمیل عربها و عثمانیها بگوییم؟ آیا اگر من به خود افتخار نکنم می توان از دیگران توقع داشت که به ما احترام بگذارند؟

چرا در هر کجا که می نشینیم از نام ایران و ایرانی بد گویی می کنیم به جای اینکه به یاد آوریم خود یک ایرانی هستیم و هر بلایی که سر ایران آمده یا از دشمنان ماست و ارمغانهایی که پس از تحمیل باورشان بر سرزمین اهورایی ما با خود آورده اند؟

به این فکر می کنم که چرا با اینکه رفته رفته روشن و از حقایق آگاه می شویم باز به بی راهه رفته و سنگ اعراب یا هر یک از دشمنان دیگر را به سینه می زنیم؟

یا حتی هم میهنانمان بجای اینکه سواد ایرانی را بیاموزند یا ایرانی آباد بسازند سپس از حق و حقوق خود بگویند و یا حتی خواستار داشتن یا تدریس زبانهای محلی یا قومی ایرانی شوند تهمتها و ناسزا گویی بر قشر دگر جامعه می شوند

ایرانی نخست کشورت را آباد کن سپس همه چیز آرام آرام رو به پویایی و صلح میشود ایرانمان زیر فشار فقر فرهنگی به سر می برد و ما می خواهیم ثابت کنیم زبان ما رسمی تر است یا قوم ما برتر!

به جای اینکه از گذشته درس بیاموزیم دوست داریم خود را هم زبان ترکهای عثمانی بدانیم نه آذری که اثبات شده و اصالت ایرانی دارد؟ چگونه می توانیم خواستار شهردار و استاندار مربوط و به قوم خود داشته باشیم وقتی هنوز خود ما سواد ایرانی نداریم و نمی دانیم چگونه ایرانی وار شندگی کنیم؟

هم میهن من در هر جای ایران زمین زندگی می کنی نخست به ایرانی بودنت افتخار کن و ایرانی باش سپس قوم خود را بر تر و تعصب زبانی داشته باش.

چون ایرانی هستیم سپس آذری یا لر و ایرانی هستیم سپس مسلمان یا مسیحی و ایرانی اصیل همه پیرو زرتشت است پیام آوری که هیچ زمانی ادعای برتریت یا بهتر بودن را نداشت اما پدر همه یکتا شناسی و خدا پرستیها بود اما فرقش این بود که برای تمدن والای ایرانی سخن گفت نه مردمی که هنوز دختر زنده به گور می کردند یا حتی در اروپایی که بربر بودند و هنوز تمدنی نداشتند.

زنان ما همیشه پرافتخار بودند جنگنده و مادری مهربان و با اصالت در یک جا. زن ایرانی دگر نمی پذیرد که چون پیامبر عربها زن را نصف و کمتر مرد می خواند در آیاتش باید همانگونه باشد. ما تحقیر کردن را نمی پذیریم و بسیاری از راه و روش و سنتهای آنها را.

دین و باوری که با زور بر ما تحمیل شد با تجاوز و غارت هرگز یک ایرانی اصیل نم یتواند آن را پذیرا باشد... چگونه می توانم یک ایرانی باشم و با اینکه حق و حقوق برابری دارم در باور ایرانی و حتی در تاریخم به باور دگری روی بیاورم.

چگونه می توانم ایرانی باشم و هم سنگ دشمنانم که عربها هستند را به سینه بزنم.

هرگز اجازه نمی دهم دگر زیر بار زور و تاریکی ادیانی که برای سرزمین خود آمده شده است زندگی کنم.

بیایید مشکلات خود را دریابیم که فقط فقر کنونی در اقتصاد یا زور و ظلم حکومتی من را نابود نکرده است 1400 سال است که این جنگ بین ایرانی بودن یا نبودن مرا نابود کرده است.

هویتی را که دارم نمی دانم چگونه باز یابم یا اینکه ایرانی باشم یا اینکه باوری که از پدرانم به من رسیده است را نگه دارم.!

من و شما در حد شایستگی فهم و درکی که داریم سزاوار آرامش یا نا آرامی و غم و اندوهیم.

به جای اینکه جشن های ایرانی را زنده نگه داریم حتی نوروز را از ترس عاشورا جشن نمی گیریم نوروزی که فقط یک جشن نیست بلکه سال نو ماست.

کی می خواهیم در یابیم که اینجا ایران است و جشن ملی ما نوروز و مهرگان و و ... است از بس از اصالت خود دور شده ایم که هر کسی که می رسد به سهم خود ایران را تقسیم می کند یا بزرگانش را صاحب می شوند. شاید حق دارند چون به جای جشن گرفتن روز بزرگان خود جشن زاد روز امامان عرب را به تنهایی پاس می داریم و بیشتر پس از وفات 1400 سال آنها خود را می زنیم یا می گرییم یا حتی اگر اهل سنت نیز باشیم به این معنیست که سنت ما سنت پیامبر عربهاست نه ایرانی.

در چند روز پیش در 9آذر ماه تاریخ یک روز از حوادث است که فقط با خواندن آن می توان دریافت که چگونه ما را از اصالت خود دور کردند.

کسی از شما این اخبار را مرور نکرد و بی تفاوت از آن گذشتید لااقل به هم میهنهای دگر بفرستید گذشته هنوز در حال تکرار است باید از خواب بیدار شد.

ما چه نیازی به تحمیل دین آنان داشتیم که به نام دین و پیامبر خدا ملت عرب می خواستند ملت ایرانی با تمدن را سر به راه کنند؟

تاریخ روزشماری زیر فقط چشمه ای از این تاریخ هولناک است که برایتان گذاشتم.



(روزی که یزد، از كانونهای زرتشتیانیسم، به دست عرب افتاد


30 نوامبر سال 642 میلادی شهر یزد از كانونهای بزرگ زرتشتیانیسم به دست عرب افتاد. اعراب قبلا اصفهان را تصرف كرده بودند. شهر یزد كه در دهه اول قرن چهارم میلادی به تصمیم یزدگرد اول ساخته شده بود شهری دویست و چهل ساله بود كه تصرف شد. شاهان ساسانی پس از یزدگرد تلاش بسیار كردند كه این شهر حاشیه كویر كه بر سر راههای كاروانی قرار داشت به یك كانون بزرگ زرتشتیانیسم تبدیل شود و هنوز هم شمار زرتشتیان یزد بیش از سایر شهرهای ایران است. در سال 642 که یزد سقوط کرد، هنوز یزدگرد سوم زنده بود و مقاومت می کرد. ترور او در سال 651 و در مرو خراسان اتفاق افتاد.
در همین سال بسیاری از شهرهای آذربایجان و خراسان توسط اعراب تصرف شدند .در پی شكست نهاوند در سال 641 میلادی، هر یك از سرداران عرب مامور تصرف یكی از شهرها و ایالات ایران شده بود. جز شوشتر، ری و شهرهای جنوبی سایر شهرها مقاومت شدید از خود نشان ندادند. شوشتر یك سال و نیم ایستادگی كرد. به نوشته بسیاری از مورخان، نیروهای محلی به سبب مقاومتی چشمگیر از خود نشان نداده بودند اعراب می گفتند كه قصد آنان تصرف و حكومت كردن نیست و سعی آنان، تنها گسترش تعالیم اسلام است.

Keine Kommentare: