Sonntag, 30. Dezember 2007

زنان و استرس

مقدمه ای پیرامون استرس

افسردگی بعد از بیماریهای قلبی در صدر لیست بیماریهای رایج قرن بیست و یکم، منتشر شده از سوی سازمان بهداشت جهانی (WHO: World Health Organisation) قرار دارد. یکی از عوامل بارز ابتلا به این بیماری استرس مزمن می باشد. بدن انسان و نیز بسیاری از حیوانات دیگر از زمانهای کهن برای مقابله با استرس های ناگهانی، بعنوان مثال فرار از چنگ حیوانات درنده و یا خونریزی شدید به مکانیزم دفاعی «گریز یا مبارزه» یا همان «Fight or Flight» مجهز شده است. از جمله اتفاقاتی که در این هنگام در بدن رخ می دهد ترشح هورمون کورتیزول از غده هیپوفیز است که در نتیجه آن فشار خون و ضربان قلب افزایش یافته (در این صورت اکسیژن بیشتری به ماهیچه ها می رسد) و با تمرکز انرژی موجود در بدن، او در یک حالت آماده باش قرار می گیرد. در این زمان حس های پنج گانه با بازدهی بیشتر از همیشه کار کرده و نیز حافظه انسان قادر به ضبط سطحی ترین جزئیات حادثه می باشد. بعید نیست که اغلب ما قادریم جزییات برخی از حوادث گذشته توام با بار احساسی شدید را به خوبی به یاد آوریم. از طرفی دیگر کارکردهای بدن من جمله گوارش، رشد، سیستم دفاعی و نیز تولید مثل در آنزمان موقت متوقف می شود.حال با قرار دادن سیستمی که برای مقابله با استرس کوتاه مدت تکامل یافته در محیطی که زندگی در آن، استرس طولانی مدت به بار می آورد، می توان به سهولت پیش بینی کرد که چه اتفاقی خواهد افتاد. بدن ما برای مقابله و سازش با استرس طولانی مدت تطبیق و تکامل نیافته است! بنابراین مکانیزم دفاع از کار افتاده و دیگر عوارض جانبی حاصل از تمرکز انرژی همین طور ادامه می یابد. اثرات آن نیز خود را به صورت تضعیف سیستم دفاعی بدن، افزایش نگرانی و فشار روحی، بیماریهای قلبی و روانی، اختلالات دستگاه گوارش (من جمله زخم معده!) و حتی کاهش توانایی جنسی و تولید مثل بروز می دهند.حال شاید این سوال برای شما مطرح شود که چرا برخی از افراد بهتر از دیگران از عهده استرس و فشارهای زندگی برمی آیند؟
نحوه مقابله با استرس وابسته به عوامل ژنتیکی، اجتماعی و نیز اقتصادی می باشد. مطمئنا تفاوتهای فردی و جنسی نیز وجود دارند. تفاوتهای فردی می تواند ریشه در اتفاقات زندگی گذشته فرد داشته باشند. افرادی که دوره کودکی جنجالی و ناآرامی داشته اند، معمولا در سنین بزرگسالی قابلیت کمتری در مقام مواجهه با مشکلات داشته و ریسک ابتلا آنان به بیماری افسردگی بیشتر از دیگران است.
از لحاظ فیزیولوژیکی یکی از دلایل وقوع این پدیده افزایش تعداد گیرنده های هورمونهای استرس در شرایط استرسی می باشد. طبق آزمایشی که روی بچه موشها انجام شده، با جدا کردن آنها از مادرانشان میزان کورتیزول در مغز این حیوانات حتی تا دراز مدت افزایش می یابد. برعکس نوازش و شیر دادن به آنها اثر عکس داشته و میزان کورتیزول را به حالت اولیه و طبیعی خود باز می گرداند.
کورتیزول همچنین روی سروتونین، ماده موثری که کاهش آن موجب افسردگی در فرد می شود، تاثیر گذاشته و بنابراین افرادی که دارای میزان بالای کورتیزول هستند، بیشتر از گروه عادی دچار عارضه افسردگی می شوند.

رابطه قدرت و استرسیکی از فاکتورهای ایجاد کننده استرس که بر روی حیوانات نیز مطالعه شده «عدم قدرت یا کنترل» می باشد؛ چه از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و چه فرهنگی. حیواناتی از قبیل میمون ها در زندگی گروهی خود دارای ساختاری با سلسله مراتب و یا هیرآرکی/Hierarchy هستند. همیشه یکی بعنوان سردسته گروه از جانب دیگران پذیرفته می شود. او قادر است برای تولید مثل به هر ماده ای که خواست دسترسی داشته باشد. ممکن است روزی از روی بی میلی طعمه میمون های ضعیف تر را بقاپد و بی تفاوت از کنار آنان رد شود. در مقابل میمون های دیگر هیچ عکس العملی جز تسلیم شدن از خود نشان نمی دهند، زیرا می دانند در صورت مخالفت و دعوا از گروه رانده خواهند شد. مشخص شده که میزان هورمونهای استرس نزد میمونهایی که قدرت کمتری در پروه دارند نسبت به بقیه بیشتر بوده و بمراتب خطر ابتلای آنان به بیماریهای جسمی نیز بالاتر از میمون های رده بالاست. موازی همین مطالعه در مورد انسان نیز صورت گرفته است. بعنوان نمونه می توان به فقر اقتصادی و جایگاه پایین اجتماعی، مشاغل پرمسوولیت و کم درآمد که در آن فرد حق دخالت درانتخاب شرایط شغلی اش را ندارد، اشاره نمود. در این مورد نیز نتیجه مشابه به مورد مذکور در مورد میمون هاست. یک نتیجه گیری دیگر که از مطالعات انجام گرفته در انگلیس بر افراد با پست های مختلف شغلی و رابطه آن با سلامت شان حاصل آمده، این می باشد که معمولا افرادی که دارای منزلت اجتماعی بالاتر و شغلی بهتری هستند، برای تغییر شرایط شغلی شان از آزادی عمل بیشتری برخوردارند، بنابراین تعداد گزینه های مقابله با استرس کاری برایشان بمراتب بیشتر از افرادی است که در رده های پایین کار می کنند. در نتیجه قادرند با شیوه مناسب تری با استرس دستاویز شوند . این گروه نسبت به گروه دوم کمتر دچار بیماریهای قلب و عروق و افسردگی می شوند.


متاسفانه از جمله رفتارهایی که افراد در مقابله با استرس برمی گزینند روی آوردن به مشروبات الکلی، سیگار و غدای چرب است. تاثیر این سه روش در تسکین اضطراب و نگرانی در ابتدا تا حدی موثر است اما عوارض جانبی آنها در دراز مدت به ضرر فرد تمام می شود. توصیه می شود برای مقابله با استرس به مدیتیشن، دعا و مناجات، ورزش و گوش دادن یا نواختن موسیقی یا انجام کارهای هنری پرداخت. انجام کارهای خلاقیت آمیز در واقع روزنه ای را برای سازش با شرایط دشوار و استرسی برای فرد فراهم می آورند و این فرصت را به او می دهند تا به آسانی موقعیت را تحت کنترل خود داشته باشد.

زنان، روابط دوستانه و مقابله با استرس

تا همین پنجاه سال پیش بیشتر مطالعات انجام شده پیرامون استرس روی مردان صورت می گرفت، اما از آغاز سال 2000 گروه های زیادی در سرتاسر جهان به مطالعاتی در این زمینه پرداخته اند که زنان را نیز در بر گرفته است. همانطور که در مطلب فوق اشاره شد، «گریز یا مبارزه» یا همان «Fight or Flight»، مکانیزم چندین هزار ساله مقابله با استرس های ناگهانی در مورد انسان و بسیاری حیوانات دیگر شمرده می شود که مختص هر دو جنس نر و ماده می باشد. اما با مطالعات اخیر روی عملکرد های زنان در زمینه مقابله با استرس، پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که زنان روش دیگری با نام «مراقبت از فرزندان و ایجاد روابط دوستانه» یا «Tend and Befreind» را نیز اتخاذ کرده اند.
این روش کاملا متفاوت با شیوه عملکرد مردان در این زمینه است. بعنوان مثال مردی را در نظر بگیرید که بعد از یک روز پر مشغله و پر دردسر به خانه می رسد. او ترجیح می دهد که تنها در گوشه ای خلوت کند و احتمالا به دور از آزار و اذیت دیگران به تماشای تلویزیون بپردازد و در بدترین شرایط به مشاجره با همسر و فرزندان خود بپردازد. اما اگر زنی را با همین شرایط مجسم کنید، شاهد رفتاری ملایم تر از او خواهید بود. او با تمرکز بر فرزندان به توجه و مراقبت بیشتر از آنها پرداخته و از طرفی گوش تلفن را برداشته وبا دوستان دختر خود تماس می گیرد. همین پرچانگی و مکالمه چند ساعته او برایش از هر قرص سردردی موثر تر است.
حتما می پرسید چرا؟
ثابت شده که در بدن زن در شرایط استرسی مقداری هورمون اکسی توسین ترشح می شود و از شدت عکس العمل «گریز یا مبارزه» می کاهد. این هورمون در تشدید حس مادری و نیز ایجاد آرامش روحی در او موثر است. اکسی توسین همچنین به هنگام ماساژ در بدن آزاد می شود و احساس آسودگی و رخوت در او بوجود می آورد. افرادی که دارای مقادیر بالایی از این هورمون هستند افرادی با روحیه آرام و آسوده خاطر، اجتماعی و نسبت به دیگران کمتر نگران مسائل زندگی می باشند. زن با قرارگیری در شرایط استرسی شروع به مراقبت از فرزندان خود پرداخته و از طرفی به ایجاد رابطه با دوستان زن خود مبادرت می ورزد. ایجاد رابطه با زنان دیگر و صحبت کردن در مورد مشکلات و نیز مراقبت از فرزندان به نوبه خود میزان این هورمون را بار دیگر افزایش داده و بدین ترتیب شدت اضطراب در او کاسته می شود. در مجموع او خود را بدین وسیله سبک و آرام می نماید.
متاسفانه مردان از این موهبت محرومند، زیرا هورمون تستوسترون در آنها اثرات اکسی توسین را خنثی می کند. برعکس در زنان هورمون استروژن باعث تقویت این اثرات می گردد. بنابر این مردان بیشتر از زنان از عواقب و تاثیرات استرس رنج می برند.
نکته: شاید این روش زنانه توضیحی دیگر به دلیل عمر طولانی تر زنان نسبت به مردان باشد. مطالعات انجام شده نشان می دهد زنانی که دارای روابط اجتماعی و حلقه دوستانه گسترده تری هستند از کیفیت بهتر زندگی و نیز سلامتی بهتری برخورداند. شاید تعجب کنید اما داشتن دوستی صمیمی و قابل اعتماد موجب کاهش فشار خون، ضربان قلب و کلسترول می شود. در نهایت می توان به زندگی زن های بیوه بعد از مرگ شوهرشان اشاره نمود. در این مورد نیز زنانی که دارای دوستان بیشتری هستند، بهتر از عهده تحمل شرایط برمی آیند.

رابطه نحوه مقابله زنان با استرس و تئوری انتخاب طبیعی

بعید نیست که این رفتار یک نوع انتخاب طبیعی زنانه باشد. تجسم کنید زنی را که با شکم باردار و چند فرزند دیگر باید خود را برای مقابله با استرس خارجی آماده کند. منطقی است که با این شرایط روش «گریز یا مبارزه» تقریبا برای او غیر ممکن خواهد بود. بنابراین ایجاده شبکه ای دوستانه با زنهای دیگر و بهره گیری از پشتیبانی همه جانبه آنان در این زمینه بهترین راه مقابله با شرایط به نظر می آید. بدین ترتیب هم از فرزندان به بهترین نحو نگهداری می شود و هم او از آن شرایط خلاصی می یابد و دیگر مجبور نیست با صرف تمامی انرژی خود در این راه جان خود و فرزندانش را به مخاطره بیندازد.

Keine Kommentare: