Sonntag, 30. Dezember 2007

بایگانی موضوعی برای "آناتومی"تعاریف: اندام تناسلی زن

















تعاریف: اندام تناسلی زن
بخش نخست

در اُسطوره خلقت، چنانکه می خوانیم، مطلب جالبی است:
پس از اِتمام ساخت انسان، نامها را به او یاد داده و تسلّط او را بر جهان نسبت به فرشتگان از همین جهت مورد آزمایش قرار داد.

به این قبیل اسطوره ها، در کتب اگر که معرفت شناسانه بنگریم، آنگاه اَبرهای فُسون و راز آنها به کناری می روند و ما تا حدّی به عقل و فهم «انسان-قدیم» دست می یابیم. به کتب به اصطلاح آسمانی و اسطوره های زمینی، به عنوان موزه فکر و روان انسان کهن بنگرید. در عدم صحّت و صدق آنها شکی نیست، امّا این داستانها، همچون «فسیل ها» سرشار از اطّلاعات درباره ذهنیّت اجدادمان می باشند. نیاکان ما در عملِ «نام گذاری» یک تسلّط خاصّ روانی و معرفتی در ذهنشان نسبت به اَشیاء و اُمور در اطرافشان احساس میکردند (چون شما تا یک چیز را از ظرف « عینی » به محیط « ذهنی » منتقل نکرده و اسمی روی آن نگذارید، هم تصّور آن برایتان مشکل است و هم توصیف آن). آیا تا به حال دقّت کرده اید که رایانه تا مادامیکه روی سندی، file، که می خواهید ثبت و حفظ، save، شود اسمی نگذارید، آن را حفظ نمیکند؟ خوب مغز انسان نیز همینطور عمل میكند دیگر !

از خلقت و كار رایانه ها گفتم تا نیم گامی را كه میخواهم در این مقال بردارم برایتان كمی توجیح كرده باشم. آخر این چه فلاکتی است که ما در ایران و زبان و فرهنگ فارسی، آنهم با این زبان زنده و توانا، هنوز اسامی مناسب و در خوری برای عضوهای آلت جنسی و تناسلی زن و حتّی مرد، بدون ان تبادرات تابویی و احیاناً زشت و ناپسند، نداشته باشیم … چرا ؟!؟ اَمان از این مَناهی، تابُوها، … آیا می توان به «طبیعتِ انسان» اندیشید و در موردش سخن گفت مادام که «انسانِ ذهنی» در زبان و ذهن ما اصلاً حضور ندارد، و یا اگر دارد به طور مبهم است؟!

توجیه فلسفة یک قرارداد (كه ما از این پس در این سایت به كار خواهیم برد مگر اینكه معادلهای زیباتری از جانب شما عزیزان به دستمان برسد) :

آلتهای جنسی + آلتهای تناسلی = سک س + اَبزار = سک س-اَبزار


زن :
سک س-اَبزار = { یالان + مَلَبان + کِچُل + کِلَبان + بابهشت + مَکُون }

یالان = جمع دو یال (از آنرو که همچون دو یال آلتهای دیگر «سک س-اَبزار» زن را در دو طرف میانی خود گرفته اند.) = Valva


مَلَبان = [ مَ (بزرگتر) ] + [لَبان (دو لب) ] = لبهای بزرگ = Labia Major
کِلَبان = [ كِ (كوچكتر) ] + [لَبان (دو لب) ] = لبهای كوچك = Labia Minor
كِچُل = [ کِ (کوچکتر) ] + [ چُل ] = چُلِ زن = بظر = Clitoris
بابهشت = {[باب (درب ، دروازه) - ب] + بهشت} = فَرْجْ = Yowni(برگرفته از زبان سانسکریت به معنای Heaven- Gate) = Vagina & Vagina Orifice

مرد :
سک س-ابزار = { چُلْ + چَتُلْ + بیضُوان + مَدرار + مَکُون }
چُل = قَضیب = کیر = Penis
چَتُلْ = [(چتر ـ ر) + (چُل ـ ل)] = Penis Tip
بیضوان = دو بیضه

زن و مرد:
مَكُون = [(مجرا - جرا) + كون ] = مقعد

مَدرار = [(مجرا - جرا) + (ادرار - د) ] = مجرای ادراریالان، Vulva :
یالان قسمت قابل رؤیت و یالی شکلِ سک س-ابزار است. در بالا و جلوی آن بخشی مثلّثی شکل، دارای بافتی نرم و پوششی از مو، می باشد که با ماهیچة معقدی، Perineum، که آن هم قابل رؤیت است، در ارتباط مباشد. کار این ماهیچه جدا کردن یالان از معقد و نگاه داشتن عضلة تناسلی در قسمت تحتانیِ شکم است.
یالان از دو لب بزرگ، مَلبان، تشکیل شده که کار آن پوشش و نگهداری از عضو های حساّس سک س-ابزار است. دو لَبان کوچک، کِلبان، در زیر مَلبان قرار دارند و از قسمت فوقانی به هم متصل شده و به شکل پوششی، کِچُل را در بر میگیرند. قسمت داخلی یالان، در میان کلبان است. در اینجا بابهشت، فرج، و مدرار قرار دارد از همین رو تشخیص این دو برای افراد بی تجربه، مشکل و دردسر آفرین است. بابهشت، در دختران باکره با غشایی نازک و ظریف پوشیده شده که به اصطلاح «پرده بکارت» نام دارد. این پوسته به علل گوناگون مانند: پریدن، کشش دو پا از هم، دوچرخه و اَسب سواری، دخول آلت مرد، بازی با خود و در نهایت به طور نسبتاً کامل در اثر زایمان، به تدریج از مقابل بابهشت زائل می شود و فقط بخشی از آن باقی می ماند. در بخش دوّم از این مقاله در مورد بی مسمّا بودن این نام یعنی؛ «پرده بکارت» توضیح مختصری خواهم داد.

مَلَبان، Labia Major :
مَلَبان، لبهای بزرگ، دو لایة کلفت از بافت پوستی هستند که از قسمت فوقانی دستگاه تناسلی آغاز و تا مَكُون، معقد، ادامه میابند. قسمت خارجی این لبها از پوست رنگی، غُدد چربی و البتّه پس از بلوغ از مو پوشیده میشود. قسمتهای داخلیْ نَرم و بدون مو با چند غده چربی قرار دارند. زیر این لایه های پوستی اغلب بافتی از چربی، چند رُباط، رشته های نرم ماهیچه ای، عصب ها و رگهای لَنفاوی و خونی قرار دارند. مَلَبان در حین دخول، با بیضوان مرد در تماس قرار می گیرد. غددی که در این لَبهاست عطری از خود تراوش می کند که موجب تحریک در هر دو جنس میشود. ملبان، بابهشت را از آسیب مستقیم خارجی حفظ می کند؛ به عبارتی دیگر، به نوعی سپر بابهشت است. ملبان، همان خایه در مردان است امّا به صورت دو نیم صفحه. اگر با دقّت به کلبان نگاه کنید و آن را با بافت پوستی خایه مقایسه کنید متّوجه می شوید که از یک جنس هستند منتها در زن به صورت دو نیم صفحه و در مرد به صورت کُروی شکل است.

کِلَبان، Labia Minor :
کلبان، لبهای کوچک، در زیر مَلَبان قرار دارند و دو لایة نازک و نرم پوستی بدون مو هستند که حالت و شکل آنها در زنها متفاوت است؛ آن هم بر حسب بافت و رنگ، از صورتی گرفته تا قهوه ای. این لبها ممکن است صاف یا تو رفته باشند و با ملبان پوشیده شده باشند یا خیر. دقّت کنید که شکل، بافتِ پوستی، نرمی و سختی و رنگ سک س-ابزار، در بانوان و دوشیزگان متفاوت است. در داخل و میان کلبان و در دو نیمة سک س-ابزار، حبابهای دهلیزی، وجود دارند. کار این حبابها یا اسفنجها این است که حین تحریک جنسی، با جذب خون به داخل خود متوّرم شده و در طول این جریان، قُطر کلبان را دو یا حتّی سه برابر حجم آن در حالت عادی کند. معمولا زنانی که کلبان در آنها به وضوح پیداست، دارای حسّاسیت جنسی بالاتری هستند یا به عبارتی فنّی تر، « آستانه ی تحمّل تحریک جنسی» آنها پایین است.

کلبان دارای کارکرد های زیر میباشد:
1-محفوظ نگهداشتن هر چه بیشتر اندامهای داخلی سک س-ابزار.
2-افزایش حسّاسیّت جنسی در حین آمیزش، به علّت وجود رگهای نسبتا بزرگ خونی و سررشته های عصبی.

کلبان به مراتب از تراکم بیشتری از رشته های عصبی نسبت به چَتُل برخوردار است؛ از همین روست که نیز در اثر تحریکات جنسی شدّت و حسّاسیّت بیشتر و بالاتری نسبت به چتل از خود نشان میدهد.

کِچُل، Clitoris :
گاهی پیدا کردن کِچُل، برای خود زن یا فردی که در حال آمیزش با اوست، مشکل است، زیرا گاه کاملا در جوفِ مَلَبان پوشیده شده و به اصطلاح در زیر سقف آن مخفی است (البتّه در هر حال نوک آن تا حدّی بیرون است). کِچُل، در جریان تحریکاتِ جنسی بزرگ می شود و بافت آن از همان بافت چَتُل(چتر چول مردان) است. ضمنا فقط 4% از کلِّ جسم کِچُل در خارج از بدن زن قرار دارد، بنابراین نسبت به چُلِ مرد کوچکتر مینماید و دارای لولة مدرار هم نیست و فقط به کار آمیزش میاید و بس. ضمنا هیچ عضو جنسی در مرد ها به حسّاسیّت کچل وجود ندارد. دستگاه تکامل، کِچُل را با آن بافت بسیار حسّاس و ظریف، فقط برای سک س-ابزار زنان تعبیه و جا سازی کرده است. به راستی چرا … ؟!

بخش دوم

”سک س-ابزار“ داخلی زن شامل دو سیستم ”تناسلی“ و ”جنسی“ است كه بنوبة خود در برگیرنده اعضای زیر میباشند:
بابهشت،vagina ، رحم، لوله های فالوپ و تخمدان یا ذهدان.
”بابهشت“ مجرایی است كه قسمت بیرونی سک س-ابزار را به گردنه یا قیفِ-رحم،cervix ، ارتباط میدهد–دهانه این قیف به سمتِ رحم است و لولهءِ آن به سمت بابهشت.
رحم كه خود با تخمدانها از راه لوله های فالوپ در ارتباط است.
در هر ماه یكی از زهدانها یك تخمك، egg، رها میكند كه بلافاصله توسّطِ حبابهایی كه در مجرای لوله های فالوپ هستند احاطه میشوند (این حبابها نقش حفاظت از تخمك را دارند). حال این تخمك چه بارور شده و چه نه از این مجرا عبور میكند و خود را به داخل رحم میرساند. اگر چه باروریِ تخمك به تخم، zygote ، در همان مجرای لوله های فالوپ توسّط یك اسپرم صورت میگیرد امّا این رحم است كه محلِّ مناسب را برای پرورش تخم در اختیارِِ ان قرار میدهد.


بابهشت :

بابهشت مجرایی كاملاً انعطاف پذیر و عضُلانیست كه طول آن از هشت تا دوازده سانتیمتر فرق میكند و پهنای آن حدود دو و نیم سانت میباشد. بابهشت ظرفیتِ رشد طولی تا چندین سانتیمتر و پهنا تا دو برابر در هنگام تحریكاتِ جنسی را داراست. ورودیِ بابهشت در طیِّ زایمان تا حدِّ قابلِ ملاحظه ای گشاد میشود و معمولا به پهنایی تا ده سانتیمتر نیز میرسد. بابهشت در دخترانِ باكره تا حدی با پردة-بكارت، hymen، پوشیده شده است. وقتی یك زن ایستاده است ”بابهشتِ“ وی بصورت عمودی، در راستایِ بدنش، قرار ندارد بلكه قسمتِ فوقانیِ آن به سمتِ پایین متمایل است. محلِّ دقیقِ بابهشت بین مثانه و راست روده است. دیوارة بابهشت با لایه هایی پوشیده شده و دارای غُدد مترشّحه نیست. آستر داخلی بابهشت فوق العاده به هورمونهای تخمدان حسّاس میباشد و سلّولهای سطحی آن خیلی ناپایدار هستند. با مطالعه بر روی این سلولها میتوان به سرطانِ ”دهانه-رحم“ و همچنین سرطانِ ”بابهشت“ پی برد. با توجّه به سن و دوره ماهیانه ساختارِ مخاطیِ آستر داخلی تغییر میكند. این مُخاط در یك زن بالغ به صورت مایعی سفید و لزج است كه شامل باكتریهاست و البتّه مایه رطوبت و لزاجتِ بابهشت میشود. این مایع با اسیدی نگه داشتن این محل در حفظ و نگهداری بابهشت از میكروبها نقشی عمده دارد و دلیل این امر نیز اسید لاكتیكِ، از خانوادهءِ همان اسیدی كه در ماست نیز هست، موجود در آن است.

نقش بابهشت :

در طی آمیزش جنسی چُلِِ مرد وارد بابهشت میشود تا اسپرم و منیِ، semen، خود را در ان تزریق كند. در طیّ زایمان اندازه بابهشت برای بیرون آمدن جنین و جفت ان از پنج تا شش برابر گشادتر میشود.

رَحِمْ :

رحم عضله ایست كم حجم كه به شكلِ گُلابی وارونه میباشد. ارتفاع آن شش تا هشت سانتیمتر و پهنای آن سه تا چهار سانتیمتر است امّا در طیِّ حاملگیْ رحم تغییرات زیادی را متحّمل میشود، مثلاً در نُه ماهگی ارتفاعِ آن به سی سانتیمتر میرسد. رحم در این وضع در انتهای بابهشت قرار گرفته و تقریبا به سمتِ مثانه متمایل و بدان متّكی میشود. ‍حتی در طولِ عادتِ-ماهیانه نیز رحم محلِِّ خود را به راحتی تغییر میدهد. ”رباطهای نرم“ تا حدی به رحم انعطاف پذیری میدهند و در همان حال آن را معلّق نگه میدارند. در هر طرف انتهایی رحم ”لوله های فالوپ“ وجود دارند. عضله رحمی با مخاطی به نام ”اندومتریم“ پوشیده شده است. این مخاطها كه حاوی رگهایِ خونی و غُددِ مترشّحه میباشند همچنین دریافت كننده ”تخم“ نیز هستند؛ و البتّه با توجه به سنّ و دورة-ماهیانه هر شخص تغییرات مهمی در بافت آنها رخ میدهد. وقتی تخمك بارور نشود این مخاط بعلاوه تخمك از رحم خارج میشوند. رحم با گردنه آن كه قسمتی سفتُ و محكم (حدودا سه سانت) میباشد بسته میشود. شما میتوانید این قسمت را با انگشتِ خود در انتهای بابهشت حس كنید. مجرایی ظریف از بین قیفِ-رحم میگذرد و بدین ترتیب رحم به بابهشت مرتبط میشود. از طریق همین مجراست كه خوِِنِ-قاعدگی بیرون میاید یا اسپرمها نیر وارد رحم شده و به سمتِ لوله های فالوپ به قصدِ باروریِ تخمك میروند. گردنه-رحم در وسط خود مجرای كوچكی دارد، این مجرا در زنانی كه هنوز بچّه دار نشده اند كوچكتر از كسانی است كه زایمان داشته اند.

نقشِ رحم :

رحم اصلاً یك عضُله است، آنهم با نقشی بسیار مهم در تمامِ مراحلِ تولید مثل؛ از ورود اسپرم به بابهشت و سپس خود گرفته تا تكامل جنین و شكل پذیری جفت آن و انقباضات رحمی كه
منجر به تولّد نوزاد میشود.
لوله های فالوپ :

لوله هایی انعطاف پذیرند با درازایِ تقریبی ده تا دوازده سانتیمتر كه قطر داخلی آنها كمی بیشتر از قطر یك تار موست. این لوله ها از انتهایِ بالاییِ رحم شروع و تا تخمدانها كه به صورتِ منگوله های متحرّكی هستند ادامه میابند.
نقش لوله ها :

لوله های فالوپ تخمك را با محاطیِ آن از مقصدش تا رحم در برمیگیرند. همچنین؛ این لوله ها مسیری مناسب برای عبور اسپرم به محلِّ باروری، تحصیل اطمینان از صلابت و قدرتِ باروری اسپرم و بالاخره حملِ نطفه به سمتِ رحم هستند.
تخمدانها :

”تخمدانها“ دو غُدّه به اندازه دو بادامِ بزرگند كه حدود چهار سانتیمتر بلندی و دو و نیم سانتیمتر پهنا دارند. این غدد از دو طرف توسّط رباطی نازك به رحم متصّل میباشند. و رُباطی دیگر این غدد را به لوله های فالوپ متصل میكند. یك دختر در هنگام تولّد حدود 700،000 تا 2000،000 تخمك دارد كه بیشتر آنها در طیِّ بچِّگی از بین میروند و به 300،000 تا 400،000 تا كاهش می یابد كه بالاخره فقط حدود 300 تا 400 تخم به دورهء بلوغ میرسند. این امر نزدیك به سی سال (دوره باروری یك زن به طور متوسّط) و حدوداً سیزده بار در سال یعنی با فاصله های 28 روزه ادامه دارد تا اینكه تمام تخمكها به اتمام میرسند و زن وارد دوره یائسگی میگردد. در نتیجه فعالیت تخمدانها نامحدود نیست همانطور كه می بینید شروع این فعالیت بلوغ، و پایانِ آن یائسگی است. تخمكها در یك نوع مُجتمع سلّولی محصور هستند كه پس از طیّ یك دوره ای در اثر هورمونهایی كه از غدة هیپوفیز ترشح میشوند به رشد خود میرسند. نام این مجتمع ها ”فُلیكول“ است كه یك بار در هر 28 روز بالغ و باز شده یك تخمك رها میكند.

چند نكته:

زنانی كه تمرین و تكنیكهای یوگا را انجام بدهند نه تنها انرژی بالقّوهءِ جنسیِ خود را از دست نداده بلكه ان را افزایش نیز میدهند. این زنان بسیار زیبا، جوان و شاداب، حتی در سنین پیری، باقی میمانند.
نقشِ زهدانها تولید تخمك است. تخمك سلّول تولید مثل زنانه است، این سلولها هورمونهای جنسی استروژن و پروژسترون زن را در جوف خود دارند. این هورمونها در جریان عادتِ-ماهیانه، حاملگی و عملكرد نرمالِ سک س-ابزار زن نقش اساسی دارند.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen